تا باده ز دست تو دلارام گرفتم
شوریده ی بی نام و نشان نام گرفتم..
آخر دم ما بود و طبیبان به تماشا
آن بوسه ی جانانه به هنگام گرفتم..
مستانه سماع کردم و دستار دریدم
خاک در بتخانه به انعام گرفتم..
هر پخته که دیدم به تکاپوی سؤالیست
فارغ ز سؤالم که می خام گرفتم..
در منظر ما با دگرانت نظری بود
جانا همه را دیدم و آرام گرفتم..
گفتا به وصالم نرسی بیش میندیش
شاعر صفت این جمله به ایهام گرفتم..
این مطلع فرخنده ز چشمان تو جوشید
هر قافیه را از نگهت وام گرفتم....